به گزارش مشرق، مسئله «نفوذ» و هشدارها پیرامون آن بویژه پس از اشارات اخیر رهبر معظم انقلاب، بصورت گستردهتری مدّ نظر افکار عمومی و کنشگران سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است.
اینکه «نفوذی کیست؟» و «نفوذ چیست؟» دو سؤال کوتاه هستند اما پاسخهایی بسیط و نیازمند اقتراح دارند.
پاسخهایی که از نهادهای امنیتی گرفته تا خواص کشور، رسانهها، اندیشمندان، مسئولان دولتی و غیر دولتی، حوزههای علمیه و دانشگاهها باید برای تبیین آنها مساعی مشترک داشته و یافتههای خود را بصورتی قابل لمس برای عموم مردم بیان کنند.
*نفوذ و نفوذیها؛ وقتی راه نفوذ ناخواسته هموار میشود
مسئله نفوذ اما جلوات آشکار و البته غیر قابل انکاری هم دارد...
به سخن دیگر اینکه وقتهایی هست که شخص نفوذی خودش را معرفی میکند و یا گاهی کلام و فرمولهای نفوذی، هنگامی که از برخی قلمها و زبانها و تریبونها ساطع میشوند؛ بوضوح قابل دیدن هستند و حتی گاهی خود را به رخ نیز میکشند.
مثلاً عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان سعودی اخیراً طی اظهاراتی گفته است: ایران باید انتخاب کند که میخواهد یک حکومت باشد یا یک انقلاب، اگر میخواهد که حکومت باشد امکان و امید به گفتوگو و ارتباط عادی وجود دارد اما اگر میخواهد به رفتارهای انقلابی خود ادامه دهد نباید انتظار منطق نیز داشته باشد.
جالب آنکه شاید کمتر کسی بداند که نظیر همین اظهارات از سوی یک چهره اصلاحطلب نیز طی دو سال اخیراً چندین مرتبه بیان شده است.
وی 2 بار در گفتوگو با رسانههای اصلاحطلب بیان کرده بود که ایران باید از فضای شعارهای انقلابی عبور و مشخص کند که قصد دارد یک کشور پیشتاز انقلابی باشد یا یک کشور اقتصادی که متوجه مسائل داخلی خود و خواهان تعامل با دنیاست؟!
او تصریح کرده بود که این دو اولویت با یکدیگر متضادند و در مواردی نمیتوان آنها را با یکدیگر جمع بست!
به نام این فرد به دلایلی اشاره نمیکنیم اما تطابق مفهومی سخنان وی با اظهارات وزیر خارجه عربستان دلالت بر تفکری غلط و نفوذگر دارد که مایل است ایران از ساحات انقلابی خود دست کشیده و با مضمحل شدن در چیزی به نام دهکده جهانی و امضا کردن سند بزرگی آمریکا، برای همیشه از آرمانهای اسلام ناب محمدی و انقلاب اسلامی امام راحل دست بردارد.
و یا همینطور، افکار عمومی به روشنی به یاد دارند که باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا به محض ایجاد شرایط جدید تحریمی و اعمال آنها بیان کرد که هدف از این تحریمها «فلج شدن ایران» است.
اما جالب آنجاست که نظیر همین اظهارات اوباما در داخل ایران هم تکرار شده است...
یکی از اصلاحطلبان شهیر، چندی قبل طی اظهاراتی گفته بود: «تحریمها و قطعنامهها کشور را فلج کرده و تا حل نشود، نمیتوانیم حوزه اقتصاد کشور را 100 درصد حل کنیم»!
اما در کنار حرکت بر رِیلهای مشترک میان برخی چهرههای وابسته به یک جریان خاص و تفکرات اعلامی از آنسوی مرزها؛ رخداد دیگری نیز بوقوع پیوسته و آن پناه بردن برخی چهرهها به دامان دشمن و «فرار از ایران» است.
پناه بردن و فراری که البته گاهی برچسب اقامت دائم و سفر طولانی مدت نیز به آن وصّالی میشود اما کیست که نداند این جلای وطن هدفی غیر از خدمت بهتر به دشمن و ترس از برافتادن ماسک نفوذ ندارد.
*بنیصدرکها/تمام آنهایی که از ایران گریختند...
پرونده آنهایی که از ایران رفتهاند یا به عبارت بهتر گریختهاند، پروندهای است قطور؛ پروندهای که در صدر آن کسی به نام «ابوالحسن بنیصدر» به چشم میخورد.
رئیسجمهور مخلوع و فراری ایران که هیچگاه دست از عناد خود با جمهوری اسلامی ایران برنداشت و طی سالها حضور خود در خارج از کشور؛ از شیطنت در ماجرای بیدادگاه میکونوس گرفته تا اعلام آمادگی برای حکومت بر اغتشاشگران سال 88 در صورت موفقیت پروژه براندازی! کم نگذاشته است.
بنی صدر اگرچه تمام شد و از وی به جز یک درس عبرت، چیز دیگری در حافظه تاریخی ایران نماند اما نمونههای کوچکتر از او نیز بعدها بروز یافتند تا خطر نفوذ در اذهان عمومی هیچگاه فراموش نشود.
یکم: عطاءالله مهاجرانی
او وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات بود؛ مردی که وی را «زینتالوزرای دولت اصلاحات» معرفی میکردند و جمله مشهور او که زمانی گفته بود در کودکی شیر خر خورده! نیز برای همه آشناست.
سیاست تساهل و تسامح او شهره خاص و عام بود و همچنین اظهار نظر مشهور او پیرامون رئیس جمهور دولت هفتم ایران نیز بصورت عجیبی در خاطرهها ماند که گفته بود:«اگر امکان تغییر در قانون اساسی وجود داشته باشد آقای هاشمی شایستهترین فرد برای احراز این مسئولیت است»!
مهاجرانی که از مؤسسان حزب کارگزاران سازندگی است، بعدها در سال 83 از ایران خارج شد و به انگلستان رفت و هیچگاه بازنگشت.
او که در خارج از کشور در قامت یک چهره اپوزسیون ظاهر شده، در سال 88 نیز گفته شد که بعنوان مشاور یکی از کاندیداها در امور مسائل و مشکلات ایرانیان خارج از کشور منصوب شده است.
کاندیدایی که بعداً در رأس فتنه قرار گرفت و هماکنون نیز در حصر گذران زندگی میکند.
حضور مهاجرانی در نشست سعودی الجنادریه در چند سال قبل و همچنین جنجال سند ویکیلیکس مبنی بر درخواست کمک او از عربستان برای تأمین مخارج تحصیل فرزندش نیز اغلاط سیاسی این فرد را بیشتر در نظر مردم ایران آشکار کرد.
دوم: رجبعلی مزروعی
او نماینده اصلاحطلب مجلس ششم بود؛ مزروعی را بیشتر با مواضعی که ناشی از عضویت وی در حزب منحلّه مشارکت بود، میشناسند.
او در سال 88 به همراه تعدادی از اعضای خانواده خود از ایران رفت و در کشور بلژیک اقامت گزید.
مزروعی در قبال تبلیغ علیه نظام در سال 88 به مجازاتهایی محکوم شده است.
سوم: جمیله کدیور
او همسر عطاءالله مهاجرانی است.
وی که از نمایندگان مستعفی مجلس ششم نیز هست، به همراه مهاجرانی از ایران رفت و هماکنون نیز گفته میشود که در سایتهای ضد انقلاب فعالیت میکند.
چهارم: محسن کدیور
محسن برادر جمیله کدیور و ملبّس به لباس روحانیت بود.
او مدعی است که پایهگذار عبارت «اسلام رحمانی» بوده است.
وی که سابقه محکومیت سیاسی و ردّ صلاحیت برای حضور در انتخابات خبرگان را نیز دارد، زمانی در اظهارات خود تلاش کرده بود تا مسئول قتلهای زنجیرهای سال 77 را نظام اسلامی جلوه دهد.
کدیور که از عبارت «مبارزه با استبداد دینی»! هم استفاده کرده است پس از خرداد 84 از کشور خارج شد و به مواضع ضد انقلابی خود شدت بخشید.
پنجم: عبدالکریم سروش
از او با عنوان نواندیش یاد میکنند.
سروش که در فتنه سال 88 در خارج از ایران به سر میبرد و به صورت علنی از فتنه حمایت میکرد، علیالظاهر مبدع نظراتی همچون «قرائتهای مختلف از دین»، «طرح قبض و بسط دین» و «پیشنهاد مهاجرت به مراجع قم» به شمار میرود.
گفته میشود که نظریات وی بصورت مبنایی ملهم از «لیبرالیسم» است.
وی در اواسط دهه 70 از ایران خارج شد و هماکنون در آمریکا اقامت گرفته است.
ششم: فریبا داوودی مهاجر
وی از اعضای دفتر تحکیم وحدت بود که در دولت اصلاحات سمتهایی از جمله مشاور رئیس جمهور در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مشاور وزیر علوم، مشاور وزیر ارشاد و مدیر کل امور زنان وزارت کشور! را نیز تجربه کرد.
داوودیمهاجر که بعدها مرتکب جرم سیاسی و امنیتی نیز شد پس از حوادث انتخابات سال 88 از کشور خارج شد و به آمریکا رفت.
وی که در آمریکا خود را فعال حقوق بشر و مدافع حقوق زنان اعلام میکند، اقدام به کشف حجاب علنی هم کرده است.
هفتم: محسن سازگارا
عدهای میگفتند او از بانیان اصلاحات است.
وی از اعضای حلقه مشهور کیان نیز هست؛ سازگارا که سوابق مختلف اجرایی نیز داشته است در دوره اصلاحات به روزنامهنگاری هم روی آورد.
وی بعدها به دلیل برخی جرائم محکوم گردید اما در سفری که اعلام کردند برای درمان بیماری قلبی بوده از ایران خارج شد و به انگلستان رفت. سازگارا پس از مدتی هم به آمریکا پناهنده شد.
از محسن سازگارا در پروندهای امنیتی که بهزاد نبوی(فعال شهیر اصلاحطلب) هم در آن دخیل بوده نام برده میشود.
این فرد در جریان فتنه سال 88 نیز تلاشهای فراوانی در حمایت از فتنهگران بعمل آورد.
هشتم: سیدمجتبی واحدی
او سردبیر روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد بود.
وی که در سال 88 نیز سمت مشاورت مهدی کروبی را بر عهده داشت، پس از فتنه از کشور خارج و به آمریکا پناهنده شد.
واحدی هماکنون با فعالیت برای محافل ضد نظام عمر خود را سپری میکند.
نهم: فاطمه حقیقتجو
او نماینده اصلاحطلب مستعفی مجلس ششم بود؛ حقیقتجو در دوران دولت اصلاحات نیز مرتکب جرم و محکوم شد.
این زن پس از مدتی به بهانه ادامه تحصیل از ایران خارج شد و ضمن کنار گذاشتن حجاب ایرانی خود، به فعالیت علیه نظام مشغول شد.
حقیقتجو نیز در جریان فتنه سال 88 حمایتهای تمامعیاری را از سبزها بعمل آورد و برای تشکیل کمپینهای مختلف در حمایت از فتنهگران تلاش کرد.
او زمانی در مصاحبه با صدای بیبیسی اینطور گفته بود که بهتر است در ایران یک حکومت غیر دینی بر سر کار باشد.
دهم: محسن مخملباف
او از اعضای سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی بود؛ مخملباف که بیشتر با فعالیتهای هنری در زمینه فیلمسازی شناخته میشود از اوایل دهه 80 دست به ساخت فیلمهایی با محتوای اروتیک زد.
این فرد که اوایل سال 84 از ایران مهاجرت کرد و به فرانسه رفت، بعدها طی یادداشتی نوشته بود: وقتی 3 سال پیش از ایران به تبعید خودخواسته آمدم با رئیس جمهور دموکرات قبلی (رئیس دولت اصلاحات) ملاقات کردم. گفتم: میروم. گفت: کجا؟ گفتم: آمار مرگ و میر هر سال را در آخرین روزنامه سال می خوانید؟ گفت: نه. گفتم: میروم چون در ایران هیچ کس حتی رئیس جمهور هم نمیداند که ما چرا و چقدر میمیریم.
مخملباف چند سال بعد نیز رسماً به جرگه اپوزسیون پیوست.
او در سال 86 و در جشنواره کن اظهار کرده بود: «اگر من یا اعضای خانوادهام کشته شویم کار حکومت ایران است»!
مخملباف در سال 88 نیز با شال سبزرنگی که به گردن خود میانداخت در محافل حامی فتنه سبز در خارج از کشور حضوری دائم داشت.
یازدهم: علی افشاری
او از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات و داماد فریبا داوودی مهاجر است.
وی که سابقه دستگیری توسط وزارت اطلاعات را نیز دارد از اعضای ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان در سال 75 بود.
افشاری در زمره چهرههایی است که پس از قتلهای زنجیرهای انگشت اتهام را به سمت نظام اسلامی دراز کرد.
از این فرد بعنوان یکی از فعالان فتنه سال 78 و کوی دانشگاه نیز نام برده میشود.
افشاری در سال 84 و پس از خروج از ایران ابتدا به ایرلند و سپس به آمریکا رفت.
او هم با فعالیت در سایتهای ضد انقلاب گذران عمر میکند.
دوازدهم: اکبر گنجی
اکبر گنجی از مشاهیر اصلاحطلبان به شمار میرود.
او که با عنوان یکی از اعضای دیگر حلقه مشهور کیان شناخته میشد با روی کار آمدن دولت اصلاحات فعالیتهای مختلفی را در عرصههای نظری اصلاحطلبان آغاز کرد و در زمره کسانی بود که در پرونده قتلهای زنجیرهای، نظام اسلامی را متهم کردند.
گنجی از جمله شرکت کنندگان در نشست برلین نیز هست و سابقه دستگیری به دلیل ارتکاب به جرایم سیاسی هم دارد.
او به دلیل جرمهایش چندین سال را در زندان گذراند و ماجرای اعتصاب غذاهای او و تصویرش با محاسن بلند در زندان شهره خاص و عام است.
وی که منکر امام زمان(عج) نیز شده است و تفکیک نهاد دین از نهاد دولت را یکی از لوازم پروژه روشنفکری دینی میداند؛ در سال 84 از زندان به در آمد و مدتی بعد نیز از ایران خارج شد.
او نیز همچون سایر اصلاحطلبان رفته از ایران، چند جایزه را در محافل مختلف غربی دریافت کرد و در سال 88 نیز حمایت راهِ دورِ تمام عیاری از فتنهگران بهعمل آورد.
تصویر مشهور او در کنار خواننده مبتذل لسآنجلسی در حمایت از فتنهگران نیز تصویر دیگری است که از گنجی در یادها مانده است.
یکی از مقامات کشورمان یکبار در اشاره به سوابق دهه 60 اکبر گنجی گفته بود: «اکبر گنجی که امروز ادعا میکند، آن روزها دنبال دخترهایی میگشت که چند تار مو از زلفشان بیرون زده و به روی آنها اسید میپاشید و اینکه به او اکبر پونز میگفتند برای این بود که به پیشانی دخترهای جوانی که پوشش متفاوتی داشتند پونز میچسباند»
سیزدهم: علیاصغر رمضانپور
او هم یکی دیگر از مدیران دولت اصلاحات بوده است.
وی در دوران دولت اصلاحات از همکاران احمد مسجدجامعی بود.
گفته میشود انتصاب او در وزارت ارشاد دولت اصلاحات در حالی بوده است که نهادهای نظارتی و امنیتی نسبت به انتصاب وی هشدارهای لازم را ارائه کرده بودند.
رمضانپور هم در زمره فراریهاست و به فعالیت در رسانههای بیگانه شناخته میشود.
*بنیصدرکهایی از جنس روزنامهنگار و «فعال»!
اما در کنار این چهرهها و مقامات سابق، کسان دیگری هم در اردوگاه جریان اصلاحات هستند که تحت عنوان خبرنگار و عنصر مطبوعاتی و «فعال»! به جمع همراهان اصلاحات پیوستند و شناخته شدند اما بعد از مدتی پرونده فعالیتهایشان را به خارج از کشور منتقل کردند.
مسعود بهنود، بابک داد، نیکآهنگ کوثر، نوشابه امیری، محمدجواد اکبرین، فرناز قاضیزاده، مسیح علینژاد و شادی صدر از جمله افراد اشاره شده هستند که در سایتها و محافل غربی به تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران مشغولاند.
کشف حجاب برخی از زنان این لیست تعجب زیادی را در میان همراهان آنها در داخل ایران برانگیخت.
بعید نیست که از این آدمها باز هم کشف شود اما نکته آنجاست که آیا زمانی خواهد رسید که جریان سیاسی خاص، برائت همیشگی خود را از این آدمها اعلام و نسبت به قابل رسوخ بودن گفتمان خود و چرایی امکان حضور عمده نفوذیها در حیطه آن تأمل کند؟!
این سؤالیست که افکار عمومی و تاریخ شاهد پاسخ آن خواهند بود...